انقلاب "تمدن ساز" (و نسبت آن با کشاورزی، دامداری، صنعت و...)
در آستانه میلاد امام علی ع و دهه فجر _ آسیب شناسی مدیریت پسا انقلاب _ ۱۳۹۳
بسمالله الرحمن الرحیم
عرض سلام خدمت خواهران و برادران و سروران عزیز دارم و تشکر میکنم از این که بنده را دعوت فرمودند.
در سالگرد انقلاب اسلامی و میلاد مبارک امیرالمؤمنین(ع) میخواهم چند نکته که مربوط به کار شما عزیزان هست و سرنوشت انقلاب با آن گره خورده عرض کنم که البته برای شما تازگی ندارد اما تکرار آن و توجه به آنها سرنوشت این انقلاب را در آینده رقم میزند و بیتوجهی به آن کشور را به بنبست میرساند.
مسئله تولید، کشاورزی، دامداری، مسئله استقلال و امنیت غذایی، مسئله خودکفایی و وابستگی، مصرفزدگی، وابستگی غذا به واردات، ورشکست شدن و سقوط بنگاههای تولیدی متوسط به پایین در مناطق روستایی و مناطق کشاورزی، اینها همه مسائل فوقالعاده مهمی است. مسئله فقط اقتصادی نیست اولین موضوعی که آنهایی که سنشان بالاتر است یادشان هست اولین نماد انقلاب در عرصه جامعهسازی بحث جهاد کشاورزی بود یعنی اعلام شد در اردوهای جهادی، تمام شهرها، من یادم هست هر جمعه صبح میدان شهدا مینیبوسها و اتوبوسها آماده بود داوطلب مردم را میبردند و مردم به روستاهای اطراف میرفتند و زمینهای زراعی خانوادههایی که یک مقداری فقیرتر بودند برای کار کردن آنجا میرفتند و این یک امر عبادی محسوب میشد یک امر جهادی محسوب میشود من یادم هست مادر بنده و من و برادرم که آن موقع 14- 15ساله بودیم ما روستاها میرفتیم ما سهتایی روی همدیگر به اندازه یک بچه روستایی نمیتوانستیم درو کنیم یعنی میزان کاری که افرادی میکردند میرفتند برای آنها چیز خاصی نبود شاید پول چایی هم که به ما میداد درنمیآمد ولی روح برادری و خواهری، اخوت، همبستگی، فداکاری، ایثار، عشق، تولید را جهاد دیدن، همه اینها خیلی مهم بود و اینطوری شروع شد. بعدها که جهاد به وزارت تبدیل شد و وزارت جهاد و کشاورزی این دوتا دستگاه ادغام شد خب موافقین و مخالفینی داشت.
امام بعد از انقلاب به موازات وزارتخانههای رسمی، نهادهای انقلابی ایجاد کرد چون گفتند آنها نمیتوانند بار اصلاحات انقلابی را در کشور بردارند. نظام بوروکراتیک وابسته به آن حاکم است نه این که آدمهایش آدم بدی باشند بلکه سیستم آن سیستم بدی است و نمیتواند هیچ تحولی اصلاحی رو به جلو ایجاد کند. روحیه کارمندی بر آن حاکم است نه روحیه جهادی و انقلابی. کارمندی که ما همهمان کارمند هستیم ولی روحیه کارمندی به این معنا که جهادی نیست یعنی من نمیخواهم مشکل مردم را حل کنم من میخواهم ساعت کارم تمام بشود و حقوقم را بگیرم و دنبال کارم بروم و مثل هر وزارتخانه و کارخانه و هر بازار دیگری. بنیاد مسکن کنار وزارت مسکن، جهاد کنار وزارت کشاورزی، و همینطور بقیه مسائل. کمیته با شهربانی، وقتی اینها ادغام شد دو نظر موافق و مخالف پیدا شد موافقین ادغام گفتند که از انقلاب ده سال گذشت تا آخر که نباید ما دوتا سیستم داشته باشیم دولت در دولت! شما اگر نمیتوانید نهادهای رسمی دولتیتان را با ارزشهای انقلابی و جهادی تطبیق بدهید این مشکل از خودتان است. یک دیدگاه این بود که مخالفین گفتند که ما الآن نمیخواهیم بحث کنیم مقصر کیست قصور کجاست؟ تقصیر کجاست؟ ولی بالاخره نتیجه آن را دیدیم یعنی از وقتی که جهاد، رسمی و نهادینه و وزارتخانهای شد نه این که آدمهایش آدمهای دیگری شدند بلکه سیستم، سیستم دیگری شد! دیگر این وزراتخانه بیشتر شبیه یک دستگاه رسمی بورکراتیک دولتی شد تا یک نیروی مجاهد کف میدان مختلط با مستضعفین و این که شب خوابش نبرد که فلان جا آب ندارند فلانجا خودت را سریع برسان آن حالت جهادی که روستاها، کارگاهها، مزارع، همه سنگر هستند همه اینها از بین رفت.
امیرالمؤمنین(ع) که میلاد ایشان است اصلاً اختصاص به ایشان به امام شیعه دارد که مرد شمشیر و قلم و بیل (هرسهتایش) بود. یعنی امیرالمؤمنین(ع) وقتی قلم به دست میگیرد فیلسوفان و متکلمان و فقها و مفسران و دانشمندان و انسانشناسان، خداشناسان باید پای درس ایشان بنشینند. وقتی شمشیر برمیدارد رزمندگان و گلادیاتورها و افسران و ژنرالها پیش او کم میآورند. وقتی بیل برمیدارد صدها هکتار نخلستانهای مدینه را ایشان خودش آباد کرد. بزرگترین آبادگر، دائم قنات و کانال و چاه میزد. اگر به مدینه بروید بخشی از چاههای امیرالمؤمنین هست بخشی از آنها هنوز معلوم است چاههایی را در جاهای خشک میکَند که مثل گردن شتر آب بیرون میزد و بعد یک مُشت آب هم نمیخورد بیرون میآمد بخشنامه آن را مینوشت که این برای زارعین و کشاورزان و محرومین این منطقه است که از این آب هم برای آشامیدن و هم برای زراعت استفاده کنند. نخلستانهای اطراف شهر را همان دورهای که ایشان را از حکومت عزل کرده بودند و کنار گذاشته بودند این که میگویند علی خانهنشین بود حضرت علی(ع) هیچ وقت خانهنشین نبود. بله از حکومت دورش کردند ولی ایشان نرفت در خانه بنشیند و قهر کند. نه، به شدت در انسانسازی، تربیت آدمها و مباحث انتقادی به حاکمان مشورت میداد، نقد میکرد، نظر میداد، نیرو تربیت میکرد معارف منتشر میکرد در عین حال هم تولید وسیع کشاورزی داشت. حضرت امیر(ع) به لحاظ تولید خیلی ثروتمند بود به لحاظ مصرف فقیرانه و زاهدانه زندگی میکرد. خیلی تولید ثروت میکرد. یک وقتی یک کسی ایشان را دید که کیسههایی پشت ایشان است دارند میروند پرسید اینها چیست؟ ایشان فرمود در این کیسه هزارتا نخل است. هزارتا درخت است. با پولی که ایشان درمیآورد بیش از هزار برده آزاد کرد میرفت بردهها را میخرید آزاد میکرد که این نهضت ضد بردهداری که به عنوان عبادت در فقه ماست که میگوید گناه میکنید کفارهتان این است که برو برده آزاد کن. این نهضت ضد بردگی. خب هزارتا برده با کدام پول آزاد کرد؟ یک تولید کننده بزرگ بود.
ایشان میفرمایند اگر 4تا اتفاق بیفتد حکومت سقوط میکند. اسم آن هرچه باشد. «یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ:...» مراقب باشید که این 4تا اتفاق در مدیریتها و حکومت نیفتد. اسم آن مهم نیست. سقوط میکنید. 1) «بسوء التدبیر» مدیریت غلط، یعنی مدیریت پیشبینی داشته باشید اگر الآن واردات این قدر، صادرات اینطور، اگر الآن توزیع سمّ و بذر اینطوری بشود آن میوه در آن محصولات، مسئله امنیت غذایی کشور، استقلال کشور به خطر میافتد نمیافتد؟ این یعنی تدبیر. سوء تدبیر یعنی نفهمی که چطوری برنامهریزی میکنی بر دارو و کشاورزی و وامهای بانکی به کشاورز و دامدار چطوری رفتار بکنی نصف اینها تا 5 سال اینها ورشکست میشوند؟ سوء تدبیر یعنی چطوری مدیریت کنی که کشور هر ده سال نسبت به دهه قبل به لحاظ غذایی، وضعیتش وابستهتر، خطرناکتر، و غیر قابل پیشبینی باشد! سوء تدبیر یعنی کشاورزان ندانند امسال چه بکارند که سرمایهشان برگردد و ورشکست نشوند. سوء تدبیر یعنی به حسب زمین و شرایط آب و هوایی و نوع خاک، استانهای مختلف تکلیف خودشان را تا آخر نفهمند که ما اینجا چه چیزی باید کشت کنیم؟ چقدر کشت کنیم؟ حضرت امیر(ع) میگویند «سوء تدبیر» تکلیفتان را نمیدانید. آنهایی که روی زمین کار میکنند یا با دام مستقیم سروکار دارند ندانند شما وزارت جهاد و کشاورزی، مدیریت کشور چه برنامهای دارد؟ ولی اگر شما بدانید چه برنامهای دارید یعنی از قبل زمین و زمان و سرمایه و نیروی کار و بازار داخلی و واردات و صادرات، بازار بیرون، بازار داخل، اینها را درست بتوانید پیشبینی، پیشگیری تنظیم کنید حسن تدبیر میشود. یک سال یک محصولی را همه میکارند بعد بازار ندارد چون از قبل مدیریت نظم نیست نمیداند چه بکارد؟ کجا و چقدر؟ بعد اینها نصفشان محصولاتشان از بین میرود میماند بازار ندارد جلوی گاو و گوسفند میریزد که بخورند. چون آن سال ضرر میکنند سال بعد هیچ کس آن محصول را نمیکارد چون میگویند پارسال هرکس کاشت ضرر کردند نخریدند ماند، یا خریدند پولش را یک سال بعد دادند. این را نمیکارد و می رود یک چیز دیگری میکارد. آن سال کمبود میشود و اصلاً آن محصول در کشور نیست باید ارز بدهیم از بیرون بیاوریم این فرق سوء تدبیر و حسن تدبیر است. 2) «وقُبحِ التَّبذیرِ» تبذیر یعنی ریخت و پاش امکانات و سرمایههای ملی، بودجه کشور و وقت کشور، بریز و بپاش. حساب وکتابی نداشته باشید معلوم نباشد چه مقدار سرمایه در چه تاریخ، با چه ملاکی، صرف چه کاری شد خروجی آن چه شد؟ اینها هدر رفت؟ هدر نرفت؟ ضرر کرد؟ سود کرد؟ نه سود کرد نه ضرر؟ «قُبح التّبذیر» فرمودند تبذیر خیلی زشت است اگر یک سیستم اقتصادی مدیریت اقتصادی اگر در حوزهای که یکی از آنها دامداری و کشاورزی است و فوقالعاده مهم است اینها نبود آن وقت فرمودند که ادبار اتفاق میافتد. ادبار یعنی چی؟ یعنی پشت کردن، یعنی به موفقیت و پیروزی پشت میکنید. موفقیت به شما پشت میکند. مردم به تو پشت میکنند. یعنی شکست میخورید و تنها میمانید اینها قوانین خداست فرمولهای واقعی است. 3) «و قِلَّةِ الِاعتِبارِ» از خطاهای گذشته عبرت نگرفتن. بالاخره ما 40 سال است داریم حکومت میکنیم. اتفاقات خوب خیلی افتاد، اتفاقات بدی هم افتاد، اشتباهاتی هم شد. حضرت امیر(ع) میگوید این که عبرت نمیگیرید و دوباره از صفر شروع میکنید همان اشتباه را میکنید و آن روش را اصلاح نمیکنید و دوباره تکرار میکنید «قلّه الاعتبار» یعنی عبرت نمیگیرید و این هم باعث میشود که شکست بخورید. 4) «و کَثرَةِ الِاعتِذارِ.» این خیلی جالب است خودتان، خودتان را بازی میدهید، خودتان، خودتان را فریب میدهید. مغرور میشوید، نقاط مثبت و نقاط منفیتان را نمیبینید. کلاه خودت را برندار. اشتباهاتت را ببین، خطاهایت را بفهم اصلاح کن. این علی است. شیعه علی، علی را بشناسد. این روش مدیریت موفق است.
جای دیگری هم، یک مربع سقوط دیگری را هم فرمودند. «یُسْتَدَلُّ عَلَی اِدبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ:...» چهارتا اتفاق وقتی بیفتد دولتها ضعیف میشوند و سقوط میکنند. 1) «تَضییعِ الاُصولِ وَ التَّمَسُّکِ بِالفُرُوعِ» مسائل اصلی و فرعی را نفهمید که چه مهم است چه مهمتر است؟ هر دویش مهم است ولی کدام اصل و کدام فرع است؟ اصل را ول میکنید و به مسائل فرعی میچسبید؟ خب سقوط میکنی و شکست میخوری حتی اگر حق باشی. «وَ َتقدیمِ الاَراذِلِ وَ تَاخیرِ الاَفاضِلِ.» آدمهای رذل و پست و بیشخصیت، ریاکار، کلاش، اینها را جلو بیندازی، طرف اهل تملق و چاپلوسی و شارلاتان است اینها را سر کار بیاوری و افاضل، انسانهای فاضل و چیزفهم، صداقت، تجربه، صراحت، چون ممکن است به تو اعتراض کنند، ممکن است جلوی بعضی از حرفهایت و تصمیمهایت بایستند، چاپلوسی نمیکنند و میگویند این کار غلط است اینها را پایین میاندازید، وقتی آدمهای فاضل را پایین میاندازی و وقتی به آدمهای رذل و پست مسئولیت میدهی سقوط میکنی. اینها اسلام، تشیع، دولت دینی، دولت اسلامی، دقت کنی مبانیاش چه چیزهایی است؟
امام(ره) آن اول انقلاب، این کتاب «خودکفایی و خودباوری از دیدگاه امام» که مؤسسه خودشان منتشر کرده، من کل این کتاب را نشستم برای این جلسه خواندم اما چون فرصت نیست 3- 4تا نکته آن را میخواهم عرض کنم هنوز انقلاب پیروز نشده، مهر 57، امام(ره) امام میگوید ما رعیتی هستیم که میخواهیم خودمان روی زمین خودمان گندم و جو بکاریم. خودمان هم بخوریم. شما آمریکا از آن طرف دنیا آمدی دستت را روی مخازن ما گذاشتی نفت و گاز و مس و فولاد و... همه چیز را داری می بری بعد میگوییم چرا؟ میگویی شما بلد نیستید ما بلدیم! خب اولاً فرض کن ما بلد نیستیم به جای این که یاد بدهی تو بلدی بخوری، خب ما هم که بلدیم بخوریم تو برای چه بخوری؟ اموال و سهم این ملت را شما چرا میخورید؟ بلد نیستیم؟ بعد میگوید سر قضیه نفت که میخواست ملی بشود انگلستان زمان مصدق میگفت شما بلد نیستید، تولید نفت، پالایشگاه، کارهای فنی است بعد هم بازار دست ماست، کشتیهای نفتیتان کجاست؟ بعد که ملی شد نفت ایران را تحریم کردند همین کاری که زمان هستهای الآن کردند! اول گفتند شما اصلاً هستهای بلد نیستید عقلتان به این چیزها نمیرسد، مسخره کردند، بچههای ما به فضا ماهواره فرستادند مسخره کردند گفتند ماهوارهشان را نگاه! میمون توی ماهواره گذاشته بودند میمون را هم مسخره میکردند میگفتند میمونشان را نگاه! خب شما هم که اول میمون فضا فرستادید چطوری است که میمون شما خوب است میمون ما بد است؟! بعد که رفت و میمون زنده برگشت گفتند این آن نیست آن میمون خال داشت این خال ندارد. زمان هستهای گفتند مگر شما میتوانید این کار را بکنید؟ بعد که کردند بعد از آن طرف بوم افتادند.
مقصود این است که امام(ره) میگوید همه چیز را برمیدارند میبرند ما میگوییم شما دستت را بردار ما خودمان بلد هستیم اداره کنیم بعد به ما میگویند شما بلد نیستید. خب به تو چه! امام قبل از انقلاب به آمریکا گفت. میگوید به تو چه؟ من عبایم را نمیتوانم درست بپوشم به تو چه مربوط است؟ حالا تو میآیید میخواهی عبای من را بگیری برای این که من نمیتوانم درست عبایم را بپوشم؟ تو باید بیایی این را از من بگیری؟ دروغ هم میگویید. شما نمیگذارید متخصصین ما اعتماد بنفس پیدا کنند و عمل کنند. ارتش ما با مستشارهای خارجیشان نفتمان را شما دارید میخورید گازمان را شوروی میبرد، خودتان میگویید آمریکاییها لیست میفرستادند وکلا و وزرا سفرا و رئیس دانشگاههای ما، همه و همه را سفارتخانه انگلیس و آمریکا باید نصب و عزل میکرد.
حالا این بخش بعدیاش که یک مقداری صریحتر میشود میگوید روحیه ما را خورد کردند به ما گفتند شما هیچ کارهاید، هیچ غلطی نمیتوانید بکنید. پزشکان ما یک آپاندیس را میگفتند شما نمیتوانید اینها که پول داشتند برای یک آپاندیس و سرماخوردگی به خارج میرفتند. دانشگاهی که برای ما زمان رضاخان به بعد ساختند در هیچ رشته علمی تولید علم نداشت در هیچ رشتهای ایران را خودکفا نکرد. در همه رشتهها وابسته و مترجم و هیچ تولید علمی نبود. متخصصین ما تضعیف و تحقیر شده بودند باور کرده بودند ما در همه رشتهها عقب ماندیم و اصلاً ذاتاً عقب ماندهایم. نمیتوانیم بخوانیم و برسیم. دانشمندان ما تویسری میخوردند خودمان را گم کردیم و باور کردیم که کاری نمیتوانیم بکنیم باز استعدادهای ما هم که پیدا میشد میگفتند ما برای چه کار کنیم؟ برای این ملت که نمیشود کار کرد ما هر چه کار کنیم در خدمت دیکتاتوری شاه و اربابانشان است. افسرده بودند. معلمین ما در آموزش و پرورش، باید بچهها و دانشآموزان را طوری تربیت کنند که خودشان را بزرگ بدانند کارگران ما، کارفرمای ما، همه و همه باید خودشان را در یک جبهه و سنگر بزرگی ببینند. ایشان میگوید کل سیاستگذاریها، قوانین و تبلیغات باید برنامهریزی بشود به این سمت که ما تولید کننده بشویم دیگر ما در همه امور تولیدمان بیشتر از مصرفمان باید باشد. میگوید اگر یک ملتی وارداتش از صادراتش بیشتر است آن ملت بدبخت است. باید صادرات ما از واردات بیشتر باشد. در همه امور. میگوید ادارات حکومت را تسویه کنید از کسانی که مانع تقویت تولید کننده هستند. میگوید آنها را از توی ادارات بیرون بریزید. کشاورزی باید تقویت بشود، ما گدای دشمن برای غذای خودمان نباشیم. دامداری ما باید اصلاح بشود، ما باید جزو قویترین تولیدکنندگان کشاورزی و دامداری در جهان باشیم چنان که قبلاً ایران بود، دانشگاههای ما به شرطی ملی و اسلامی هستند که کشور را در همه امور خودکفا کنند. دیگر مجبور نباشیم هواپیما گدایی کنیم، مجبور نشویم وسیلهای بخواهیم بیاوریم گیر نیاوریم نتوانند تحریممان کنند. امام(ره) میگوید دانشگاه وقتی تمدنساز است که دیگر ما را نتوانند در هیچ رشتهای تحریم کنند. دولت و وزارتخانهها وقتی اسلامی هستند که در این کشور تولید کننده و زحمتکش سودش بیشتر از ضررش بشود نه دلال و وارد کننده دائم چاق بشود و تولید کننده و زحمتکش امنیت شغلی نداشته باشد. بانکها به تولید کننده خدمت کنند نه به وارد کننده. میگوید اینها کشور را از بین میرود. اینها را اول انقلاب و قبل از انقلاب دارند میگویند حالا امام که کارش کشاورزی نبود اینها را از کجا میداند؟ عقل مدیریت ایشان بود. میگوید ما راجع به مواد غذایی محتاج هستیم گدایی میکنیم، باید جبران کنید. باید کشاورز و دامدار ما چنان تقویت شوند که هرکس میخواهد سود کند توی کشاورزی و دامداری بیایند نه این که یک عدهای اینجا بمانند که مجبور هستند بمانند و شغل دیگری نمیتوانند بروند! یا باید دیوانه و عاشق باشی که بروی توی کشاورزی و دامداری با این همه خطری که هنوز هست. چقدر کارگاههای تولیدی ما با مدیریتهای غلط بانکی ورشکست شدند ولی وارد کنندههای کالاهای خارجی ثروتهایشان صد برابر و هزار برابر شد.
میگوید کشاورزی و دامداری این کشور نه تنها این مملکت را باید اداره کند بلکه باید صادرات داشته باشید نباید دوباره به روزی بیفتیم که دستتان پیش آمریکا دراز شود که گندم بده، جو بده، گوشت بده! و اگر یک روز دشمنان ما نخواهند ملت ما گرسنه بماند. همین امنیت غذایی. اگر میخواهید استقلال سیاسی داشته باشید باید کشاورزی و دامداریتان خودکفا و قادر به صادرات باشد و الا شکست میخورید. میگوید اگر از نظر اقتصادی و کشاورزی و دامداری این وضعیت ادامه پیدا کند شعارهای سیاسیتان هم شکست میخورد چون ملتی که گرسنه است ملتی که شکمش را خودش نتواند سیر کند دیگر نمیتواند بگوید مرگ بر آمریکا، نمیتوانید بگویید مرگ بر استکبار! کمکم میگوید مرگ بر خودم! امام(ره) میگوید اگر میخواهید پرچم استقلال و عزت و اسلام بالا باشد باید کاری کنید که کشاورزی و دامداری و تولید در این کشور مقدس و مقدم و موفق باشد. کاری کنید نظام بانکی، پولی، مدیریتها را طوری کنید که کشاورز و دامدار ورشکست نشوند.
در بخش دوم عرایضم میخواهم یک کتابی را معرفی کنم. مرحوم پدر ما – رحمتالله علیه- ایشان از سن 11 سالگی در سیاست بود. ایشان یک کتابی دارد به نام «تلخترین نوشته من»، من این را تقدیم میکنم، خواهش میکنم مدیران اصلی جهاد کشاورزی این کتاب را ببینند. ایشان غیر از این که یک مجاهد سیاسی بود و آدم اهل قلم بود که مقاله نوشت و شبنامههای قبل از انقلاب را مینوشت. ایشان میگفت من از سال 1343 اعلامیههای امام را تا انقلاب، میگفت اول دستنویس، میگفت ازدواج کرده بودیم اول اعلامیههای امام را مینوشتم و بعد با مادرت میرفتیم توضیح میکردیم بعد دست خط من لو رفت مادرت مینوشت دست خط او هم لو رفت سال 50 که این ماشینهای تایپ تازه اون موقعها سال 47- 48 آمده بود به یک روشی تهیه کردیم مادرت اعلامیههای امام را تایپ میکرد و شبنامههایی که من خودم مینوشتم بعد میرفت اینها را پخش میکرد. درد دین و انقلاب داشت. رهبری در پیامی که لطف کردند گفتند ایشان در تمام عمرش غیرت اسلامی و انقلابی داشت.
این کتاب ایشان راجع به کشاورزی و دامداری است که ما بعد از انقلاب از کجا خوردیم؟ و برای همهاش طرح و راه حل داده است. من دلم میخواست چند ساعت بنشینم و بخشی از اینها را بگویم با این که من خودم کشاورزی و دامداری وارد نیستم ولی فقط فهرست آن را عرض کنم نقدی بر کشاورزی و دامداری قرن 14، مشکلات کشاورزی ما در این قرن. ساختار اداری، ساختار شرکتهای تعاونی بعد از انقلاب، پلیدی و فساد در مدیریت دامداری، بعد راجع به یکی یکی محصولات کشاورزی. سفیدبرگها، گندم، نان و نانوایی، مافیای آرد و نان. جو و برنج، حبوبات، صیفیجات، باختره، میوههای سر درختی و همه اینها را ایشان توضیح میدهد که بعد از انقلاب چگونه نفوذیها و جاسوسها ضربه زدند و کمر کشاورزی و دامداری ما را بعد از انقلاب شکستند. میوههای سردرختی، انواع سیب، زردآلود، گوجه، گلابی، هلو، انواع شلیل، آلو، تاکستانهای انگور، امنیت غذایی، کشاورزی، رشته مهندسی کشاورزی، اعتبارات کشاورزی، وامهای بانکی چطوری کمر تولید کنندهها را شکست. یک جوری طراحی کردند که به جای این که به تولید دام و کشاورزی کمک کند مچل کند. بعد طرحهایی آن آخر دارند، خلاصهاش، طرحی برای بقاء و سودمندسازی دامداری و عشایری. طرحی برای دامهای پَرباری و پربالبندی. طرحی برای اصلاح پشم، طرحهایی در مورد کشاورزی، شیوه افزودن بر کمیّت، افزودن بر آبها، مدیریت آب در کشور، طرح بهسازی باغها و بهبود میوه، طرح بهبود پالیزیها، خاکشناسی دقیق، پیش از هرگونه کشت در مناطق کشور. باجگیریهای پنهان و آشکار از کشاورزی. طرحی پیرامون آب و... من از این جهت میخواهم عرض کنم که تمام عمرش مبارزه بود، درد دین و جامعه داشت و هم کشاورزی و تولید دام داشت. تا آخر هم ایشان همین بود یعنی میگفت اصلاً این بالاترین عبادت است. پدر ما درباره الگوی مصرف سختگیر بود. ایشان قبل از انقلاب 3تا ماشین داشت تویوتا و... همهاش با هم کار کشاورزی و موزائیک و... بعد از انقلاب، تمام وقتش وقف انقلاب بود در عین حال، ایشان اگر یکی از ما مثلاً بشقابش را از غذا پر میکرد میگفت چه کسی گفته اینقدر بخوری؟ پرخوری و پرخوابی جرم بود. اگر کسی ته بشقابی که میخورد واقعاً چند دانه برنج میماند ایشان میگفت این برنجهایی که ته بشقابتان میماند باید گوشه مجلس به مهمانها شام داد. یک قابلمهای زیر شیر گذاشته، دوتا سطل آن کنار توی آشپزخانه، هیچ کس حق ندارد دستش را میشورد آب پایین میرفت، باید آب توی سطل میریخت بعد با سطل باغچههای توی حیاط را آب بدهیم. یعنی آب نباید هدر برود، با این که ایشان مشکل مالی نداشت ولی راجع به مصرف حساس بود.
اجازه بدهید یکی دو نمونه ایشان را بگویم. ایشان میگوید من از وقتی بچه بودم میدیدم استعمار چگونه دارد کشاورزی و دامداری ما را نابود میکند. میگوید ریزهکاریهای خیانت دشمن بیگانه به حمالان داخلیاش. میگوید دو گروه ممکن است انقلاب ما را شکست بدهند خرفت و خائن. خائن که دشمن است. و خرفت دوستان نادانی که بعضی جاها کارها دستشان است و این اصلاً بلد نیست. همین چیزهایی که امیرالمؤمنین(ع) میگویند هست نه تدبیر دارد، نه اصل و فرع میفهمد. این دوتا خون شهدا را از بین میبرند. این اخوی ما که غواص کربلای 4 بود شهید شد، مفقود بود بعداً او را آوردند، باور میکنید پدر من شاید دو بار سر قبر این نرفت. شک دارم اصلاً رفت یا نه؟ گفت سنگ قبرش هم کسی حق ندارد بدهد مثل بنیاد شهید، ما خودمان میدهیم ولی اصلاً نرفت. گفت من بچهام را دادم برود اصلاً بیخود او را آوردند! من میخواستم همانجا که شهید شده روز قیامت همانجا محشور بشود. از شهادت او ندیدم ناراحت بشود ولی راجع به این مسائل دامداری و کشاورزی، ورشکستگیها، این کارهای بانکها، مدیریتها، وعدههای دروغ، برنامههای حساب نشده، طرحهای ناقص، بیثبات، یک سال این برنامه، یک سال آن، عصبانی میشد و میگفت آخرش اینها ما را سکته میدهند!
ایشان میگوید من بچه بودم، یک روز درشکه مأمور خرید سوخت سفارت انگلیس آمد کاروانسرای پدرم (پدربزرگ من) گفت من فلان مقدار هیزم پسته میخواهیم، آن موقع هیزم پسته برای سوزاندن اقتصادی نبود هیزمهای دیگری بود که خیلی ارزانتر و بهتر. شترداران بیکار و این خبر خوش، یک مرتبه همه توی مشهد بسیج شدند بروند هزاران اصل درختان پسته کوهی اطراف مشهد، ظرف مدت کوتاهی همه قلع و قمع شد چون سفارت انگلیس گرانتر میخرید ما هم نفهمیدیم خب برای چی؟ میپرسیدم برای چی اینها چیز گرانتر با ارزش کمتر و پول بیشتر میدهند، چرا این کار را میکنند؟ همه درختان اطراف مشهد را هزاران اصل درخت را کَندند و به سفارتخانه انگلیس بردند میفروختند همه هم خوشحال. سفارت هم یک بخشی از آن را لازم داشت بقیهاش را هم به آدمهایی که توی ادارات حکومتی داشت از طرف سفارت هدیه میداد. رؤسای ادارات که بردههایش بودند مجانی از طرف سفارت هدیه میداد. بعد هم میگفت ذغال سنگ کربنش موذی است چه کار نکنید و کُنده پسته خوب است و این کار ادامه داشت تا زمان مصدق که آن موقع جلوی آن را گرفتند که قطع بوتههای پسته ممنوع شد ولی دیگر آن باغهای پسته کوهی اطراف مشهد بعد از چند سال دیگر راه نیفتاد یعنی بازارش و دلالش را همه چیزش را از دست داد. جنگلهای پسته اطراف شهر بیابان شد و مراتع نابود شد. راجع به گندم و خشکبار بعد آمریکاییها آمدند چه کردند. راجع به هر کدام اینها اینجا مثال زده که اینها چطوری میآمدند. مثلاً میآمدند صادرات خشکبار در مشهد مرحوم پدربزرگ من، ایشان بزرگترین تولیدکننده کِشته و لواش قبل از انقلاب را داشت صادرات خشکبار و محصولات ایشان به جاهای مختلف دنیا میرفت. بعد از یک مدت یک نفر از آلمان به مشهد آمد و شروع کرد به مذاکره و کل محصول اینها را خرید یک مدت، یک کسی آمد بعد آمریکاییها که در دولت نفوذ داشتند میگوید یک کشتی که انواع و اقسام خشکبارهای تولیدی خراسان بود که یکیاش هم اینها بودند میگفت کشتی را در بندر ایران توقیف کردند گفتیم برای چی؟ یک بهانهای آوردند که چیز مشکوکی توی آن بوده و فردایش هم به عنوان بهداشت از طرف بهداشت دولت خودمان آمدند کل محصولات این کارخانه را گفتند اینها آلوده است. میگفت تمیزترین محصول بوده همه را آتش زدند سوزاندند بقیهاش را هم گفتند بدهید ما خودمان میبریم میسوزانیم بردند بقیهاش را خوردند. حالا ایشان میگوید قبل از انقلاب، رسماً آمریکا و انگلیس از طریق دربار این کار را میکردند اما بعد از انقلاب میگفت تا همین الآن من دستهای نفوذی را دارم میبینم. در نظام اداری و وزارتخانههایمان، در امور دام، در کشاورزی، در بانکها، در گمرک و صادرات و واردات، یک عده زیادی آدمهای خوبی هستند تخصص ندارند و در این کارها وارد نیستند چهارتا اصطلاح بگویی باور میکنند! اینها آدمهای خوبی هستند بازی میخورند. در هر اداره کافی است یک جاسوس باشد. این جاسوسی که پریروزها اعدامش کردید دیدید؟ این آدم خیلی خوش سابقه بود برادر شهید، قدم قدم آلوده میشود، معاون وزیر، گفتند دو میلیون یورو فقط انگلیسیها و غربیها به او دادند، یک ویلا در لندن، یک ویلا در اتریش، یک ویلا در سواحل اسپانیا! پدر ما میگفت من یقین دارم در بعضی از ردههای بالای اقتصادی کشور، اشخاص اینطوری هستند هیچ کس هم به اینها شک نمیکند اینها مستقیم از خارج از کشور دارند دستور میگیرند و تصمیمهای محدود اما کمرشکن میگیرند. این کتاب را اگر دوستان ببینند نمونههایی از آن را مثال زده است.
امام(ره) آمد گفت بروید کشاورزی و دامداری. میگفت من بعد از انقلاب اصلاً نمیخواستم کار اقتصادی بکنم ایشان بعد از انقلاب مسئول امنیت خراسان شد زمان دولت موقت، مسئله کشاورزها و دامدارها و مناطق روستایی خراسان را و تقریباً از مؤسسین پشت پرده جهاد سازندگی در خراسان بود و جزو هیئت مؤسس حزب جمهوری اسلامی در مشهد بود. ایشان میگفت یادت باشد یک وقتی اسمهایی بیرون میآید مثل اسناد لانه جاسوسی و مثل همین جاسوسهایی که لو میروند آن وقت خواهید دید که 15 نفر آدم در 15 نقطه حساس در ردههای بالا هستند هیچ وقت هم حرفهای سیاسی نمیزنند هر جناحی هم میآید اینها هستند کاری ندارند ولی با بیرون ارتباط دارند آنها میفهمند که الآن این تصمیم چه بلایی بر سر پشم در کشور میآورد، چه بلایی بر سر گوشت میآورد، چه بلایی بر سر تخممرغ میآورد. ایشان میگفت که مشهد ما 5- 6 نوع سیب داشت، 3- 4 نوع گلابی داشت. یک سیب شیرین پرآب، یک سیب میخوردی انگار ناهار خوردی. الآن اصلاً میوهها نه مزه دارد نه طعم دارد ایشان معتقد بود یک جنگ ژنتیک علیه زراعت و کشاورزان ما در جریان است. میگفت اصلاً معنی ندارد هیچ کس اینها را نمیفهمد. اینها که ممکن است یک مرتبه آنفولانزای خوکی، آنفولانزای آمریکایی، آنفولانزای اسپانیایی، همینطوری دارند تولید میکنند. شما میدانید این ایدز و انواع و اقسام مرضهای میمونی و خرکی تولید میکنند همه اینها 90 درصدش از توی آزمایشگاهها بیرون میآید یعنی تولید بشر است. حالا بعد از کنترل خارج میشود یا عمداً میروند این کار را میکنند برای این که از توی آن میلیاردها پول دربیاورند. اینها راجع به گیاهان طراحی دارند. ایشان میگفت کاری کردند که بذر خوب نیست، یک پروژه طرح جامع اجرا میکنند اصل آن را دشمن میکنند داخل هم یک عده خائن و یک عده خرفت پیدا میکنند این آدم خرفتی که آدم خوبی است ولی قضایا را نمیداند. نمیداند این تصمیمی که تو میگیری دوتا کوچه آن طرفتر 5 هزار دامدار را ورشکست کرد خودت هم نفهمیدی. بعد میگوید در این روستاها که یک عالمه کشاورزی داشتیم بچههایشان گروه گروه معتاد، به او میگوید تو برای چه یک یکسال حمالی کنی و عرق بریزی و آخرش هم چقدر پول دربیاوری. بیا چهار روز این مواد را این طرف و آن طرف ببر من زندگیات را تأمین میکنم. برای چه سر زمین برود آفتاب، گرما، سرما، گرفتاری که آخرش چقدر سود بکند نکند؟ قیمتها بماند نماند؟ از تو بخرند یا نخرند؟ وظیفه شرعی و انقلابی جهاد کشاورزی این است که به روش علمی ودقیق خاکشناسی طوطیوار نه، واقعی، آبشناسی واقعی، نیازهای واقعی، ظرفیت و تناسب واقعی کل کشور باید سازماندهی بشود مثل جبهه در عملیات چطوری میگوییم قله 343، قله 313، قلهها را یکی یکی باید متر متر شناسایی کنید در دامداری و کشاورزی هم باید همین کارها را بکنید. کجا چه محصولی؟ بعد به آنها تضمین بدهید. ما امسال تا ده سال آینده، نه امسال، در ده سال آینده ما از این منطقه این مقدار را تضمین میکنیم هم وام میدهیم، هم آبتان را تأمین میکنیم. ایشان میگوید هزاران چاه بیخودی آمدند زدند هیچ کس هم بررسی نمیکند که این چاههای غیر قانونی محصولش چیست؟ بعد یک مرتبه به یک چاهی که حداکثر مثل بقیه است و دارد غذای یک بخش مهمی را تأمین میکند برخورد میکند. یعنی مدیریت آب نداریم، مدیریت چاهها و قنات و مصرف آب، مدیریت آب قطرهای و آب چه... میگویند اغلب این آبها همینطوری دارد هدر میرود. تمام جویهای کشاورزی میگفت باید سیمانی بشود باید یک مقدار، یک قرارگاه باید بوجود بیاید. وزارتخانه کافی نیست. یک قرارگاه باید بوجود بیاید.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
هشتگهای موضوعی